نيكينيكي، تا این لحظه: 12 سال و 10 ماه و 20 روز سن داره

فرشته آرومه مامان و بابا

عزیز مادر

عزیز مادر میبالم به داشتنت ... و برای تک تک ثانیه ها خدا رو شاکرم و از خدا می خواهم خودش مثل همیشه محافظ خودت و نگاهت باشد... این روزها مال توست رشد کن اندیشه کن گام بردار ، بخند و بازی کن ، کودکیت را بساز با همه ی توانت... آینده در دستان کوچک توست . من روزها ی پر از موفقیت های رنگارنگ تو را می بینم همین نزدیکی هاست .... همین حوالی دخترم، پنبه نرم و نازک من نبض زنگیم هستی. عاشقانه دوستت دارم نیکی عزیز تر از جانم   ...
6 بهمن 1393

شیطون مامان

هر چی از شیطنت هات بگم کم گفتم . مثلا می ری در کشو رو باز می کنی که مهدی (داداشی) بر گه ها رو بگیره وقتی می گیره می یای به مامان می گی: مامان جون بیا ببین مهدی چکار کرد. یا رفته بودیم پارک خانمی ماسک گذاشته بود بهش می گی : شما حتما تو خونه مقصر بودی که دهنت رو بستند. حرف های قشنگ زیاد می زنی . ببین با گیره های لباس چکار کردی این جا هم عروسکتو بغل کردی این عروسکو خیلی دوست داری داری بهش شیر می دی از این اسباب بازی خیلی خوشت می یاد این عکس قشنگ و ببین ببین کجا رفتی ...
6 بهمن 1393

خوابیدن

سلام دختر مامان ، خوبی نیکی جون. الهی همیشه شاد و سالم باشی . امروز می خوام در مورد خوابیدن تو و داداش مهدی بگم. واقعا خیلی برام جالبه هر موقع که شما دو تا می خواین بخوابین یا باید دستاتاون تو دست هم باشه یا پاهاتون روی هم خلاصه با هم باید نزدیک باشید ببین بار الها به خواب کودکم آرامش  ، به بیداری اش عافیت  به عشقش ثبات به مهرش تداوم و به عمرش برکت جاودانه عطا کن   شکرانه اش با من......... ...
6 بهمن 1393
1